خاطرات و آلبوم 14 ماهگی

دختر گلم این روزها توی 14 ماهگی هستی و مثل همیشه شیرین و دوست داشتنی و عاشق کشف چیزها و جاهای جدید چند روزه که داری حسابی تلاش می کنی تا راه بیفتی ، تلاشت خیلی زیبا و دوست داشتنیه و من و آقای پدر کلی ذوق می کنیم.

راستی من و بابا تصمیم گرفتیم که دیگه شما رو شبا بذاریم توی اتاق خودت چون هم تختت بزرگ تره و راحتر می خوابی هم دیگه خودتم بزرگ شدی جیگر مامان، چهار شب هم این کار و کردیم و تو فرشته من نهایت همکاری رو با ما می کردی، اما اتاقت خیلی گرم بود (چون اونجا کولر گازی نداریم) و تو هم به گرما حساس این بود که دوباره برگشتی توی اتاق بابا و مامان و قرار شد هوا که کمی خنک تر شد بری و توی اتاق خودت لالا کنی .

تو عاشق کمک کردن توی کارای خونه هستی ،وقتی من جارو برقی  یا تی می   کشم تو کلی ذوق می کنی اینم یک نمونش

ایجا هم از حمام اومدی و منتظری تا مامان تنت رو با روغن چرب کنه

اینم یک عکس از دختر گلم در حال مسواک زدن

اینجا هم حاضر شده بودی بریم افطاری ما هم دیدیم دم غنیمته ازت عکس گرفتیم

باران جونم اینم عکس فرشته زر زری که شبا اگه زود بخوابی میاد تو خوابت و خوابت رو رنگی می کنه و آرزوهاتم میبره آسمون

اینم باران توی خونه چادری(به یاد بازی های زمان بچگی خودم)

باران دماغت کو؟

زبونت کو خوشگلم؟

پای کوچولو باران کو مامان؟

باران خانم در حال کشف کمد آقای پدر ....

رفته بودیم پارک ملت و باران خیلی خوشحال بود. کلی بازی کرد و خوش گذروند ،آب بازی ،دیدن کلاغ و مرغابی و مورچه تجربه امروزش بود . اینم یه عکس قشنگ و عاشقانه با بابایی

دخمل من از پا گذاشتن روی چمن بدش میاد و وقتی چمن ها به کف پاش می خوره حسابی شاکی میشه

و این هم باران خانم روی شاخه درخت

و این هم باران من خونه مامان جونی در حال خوردن آلو ، تو رو خدا قیافه دخترم پسندیدنی نیست.

رای بدید لطفا!!!!!!